روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

۱۲۸ باشگاه

دوست دارم بنویسم ولی ازچی نمیدونم 

 

روضه مامان تموم شد ولی من حتی یه ربع هم گوش ندادم آخه همش تو آشپزخونه بودیم 

بفرمایید شامی که طغرل توش شرکت داشت تموم شد ولی خداییش با دیدن کباباش هوس کباب کردم

راستی شما به مرغ و گوشتتون برا مزده دار کردن روغن هم میزنید؟

  

 عصری با همسایه کناریمون رفتم خرید ،یه مانتویی حراج زده بود ،چپیدیم توشو مانتو گرفتیم

 

فردا صبح هم قراره با دو سه تا از همسایه هامون برم باشگاه   

 برای پوشیدن کفشای نویی که واسه باشگاه خریدم ،ذوق زدم 

   

**الان از باشگاه اومدم دل و رودم به هم پیچیده بدمدل

۱۲۷ قلیه ماهی

 

خبری نیست جز بی اینترنتی چون فقط یه مگ شارژ داریم و همسری میگه تا سر ماه نمیذارم شارژش کنی آخه بد مدل معتاد شدم به نت و میخواد ترکم بده 

نمیتونم که   

مامان روضه زنونه داره که از یکشنبه به مدت سه روزه و ظهرها ساعت ۳ همسری منو میرسونه خونه ماما اینا تا حدود ۸ که میاد دنبالم . منم که هر روز باید ظهر بخوابم همش زمین و زمان رو فحش میدم  اخه این چه ساعتیه؟نمیشد یه موقع بهتر باشه؟

اینم قلیه ماهی که جمعه سبزیشو خریده بودم  

خیلی خوشمزه شده بود

 

دستور قلیه ماهی در ادامه مطالب هستش:

ادامه مطلب ...

۱۲۶خرید

چقدر این دو روزه این دو رو ورا خلوت بوده 

چه خبره؟دوست جونا کجایین؟ 

 

جمعه برگشتنی از گردش ،با همسایه سبزی خریدیم .من واسه قلیه ماهی گرفتم خلاصه که دیروز همش نشسته بودمو سبزی پاک میکردم و بد مدل احساس خانه داری مضاعف بهم دست داده بود . 

سر ظهر که همسری اومد خونه گفت وای چه بوی خوبی میاد .بچم بس که تو این خونه سبزی ندیده بود ذوق زده شد  

راستی دیروز غروب یه کار داشتیم باشوشورفته بودیم بیرون .برگشتتنی همسری گفت بیا بریم برات میخوام این رو بگیریم.آخه یه مدت بود هوس خریدن گوشت کوب برقی و خردکن کوچولو به سرم زده بود 

خلاصه که این رو گفت ذوق مرگونده شدم و شوق زده .از همون مغازه های اولی هم گرفتیمش  

هم زنه  و خرد کن و هم گوشت کوب   

دیگه واسه پیاز خرد کردن راحت شدم 

همسری جون دست گلت درد نکنه عژیژم

 

چرا کانال "من و تو ۱"دیشب قسمت اول این هفته ی بفرمایید شام رو که امید(همون طغرل)توش شرکت داشت رو پخش نکرد؟ از عصرش من و همسری شوق زده بودیم واسه ساعت 10 ودیدن این سری . 

دپرس شدیم بابا   

۱۲۵ جمعه

از دیشب با همسایه ها قرار میزاریم که جمعه واسه ناهار بیرون بریم ،با تبادل نظر بسیار، آخرش همه برای غذا ،چلومرغ رو قبول میکنن آخه یکی از همسایه ها جمعه ها میره سرکار و تازه ۱ برمیگرده واسه همین بساط منقل و کباب کنسل میشه.خلاصه که ساعت ۱:۳۰ میریم .ولی خوش گذشت چندتا عکس تو ادامه مطالبه:  

ادامه مطلب ...