ما تو خونه بودیم و من! مشغول بشور و بساب . ولی خداییش چه کیفی میده تو خونه تمیز راه رفتن ، مگه نه؟
عیدتون مبارک دیروز یکشنبه و امروز که تعطیل بود و ما نرفتیم سرکار ، خوزستان به خاطر عرب ها که عید اصلیشون هستش فردا رو هم برا صله رحم تعطیل اعلام کرده . ولی ما میریم دفتر
دیروز از بین کوهی فیلم ، تصادفا یه فیلم انتخاب کردم و دیدیم که خوب بود و توصیه اش میکنم بهتون :
نفسای آخر ماه رمضونه و یکشنبه و دوشنبه تعطیله ، بی هیچ برنامه ای جز خونه موندن و حوصله من و همسری به شدت سر رفتن.
چهارشنبه خاله ی مجردم دعوتمون کرد به صرف شام و خوش گذشت . رابطش با من همسری خوبه خدا رو شکر . البته تو این مدت همسری برا خونه خریدنش خیلی هواشو داشت و حتی دو سه تا چک هم بجاش داده بود.
اوضاع زندگی خواهری اصلا خوب نیست و ماجرا داره به جاهای باریک کشیده میشهو بازم همسری به شدت دنبال کاراشونه. ما که دیگه از خدامونه و همگی خسته شدیم از طرز زندگی این آقا!
برادری اومد امشب پیشمون که با همسری موتورشو تعمیر کنن که موندگار شد واسه خواب، حالا هم خط و نشون کشیده که منو سحر بیدار نکنین . گرچه که ما هم 4 یا5 شب یه بار پا می شیم واسه سحر.
*رتبه هفدم واسه ایران تو المپیک بی سابقست!
**حرصمون هم که با پوشش سریع و دقیق رسانه میلی بابت زلزله آذربایجان، اصلا درنیومد!
دیش مهمون خواهری بودیم به صرف فسنجون که طفلی به خاطر مشکلاتش ،خونه مامان برگزارش کرد و همسرش هم 12:30 شب !!!!!!!!! بهمون ملحق شد
هی چی بگم؟
دلم خیلی گرفته خیلی براش ناراحتم و دلم براش کبابه. خیلی مظلومه
حالتون رو نگیرم
جمعه خونه دوست همسری به صرف افطار دعوت بودیم که یه مهمونی بزرگ بود . بجز اون شب که کله پاچه گرفتیم و رفتیم خونه مامان اینا و این دو شب اخیر دیگه جایی دعوت نبودیم
خانواده همسری که ماشالا ، اصلا حتی یه زنگ هم نمیزنن چه برسه افطار . یعنی باورتون میشه یه مادر با پسرش تو یه شهر زندگی کنن ، ولی توی ماه رمضون(ماه های دیگه پیشکش) دعوتشون نکنن؟ من میگم خانواده خوبی هستن ،سرشون تو کار خودشونه و دخالت نمیکنن ، ولی اینا که فقط کافی نیست که.
مهم اون غذا نیست مهم اینه که این شبا به یادمون باشن ، بابا یه تلفن بزنن خو
ذوق میکنم این همه مامان جدید التاسیس تو وبلاگستان میبینم. هی به خودم میگم زود باش دیگه ولی عوامل بیرونی این اجازه رو بم نمیده . وضعیتن آشفته زندگی خواهری و اینکه دلم نمیخواد از این طرف هم دلش بشکنه که من(خواهر کوچکتر) زودتر بچه دار شم ، ذهن درگیر مامان اینا، وضعیت کارمون کحه حتما باید خودم باشم و حضور داشته باشم
وای بعد از دیدن سفرنامه کلاردشت نسیم و هتل آلما اینا رو تو شهمیرزاد ، به شدت دلم یه سفر 2،3 روزه میخخواد ولی چه کنیم که باز"دست ما کوتاه و خرما بر نخیل" !
این مطلبی که میخوام بگم رو همون اوایل که با همسری آشنا شده بودم برام گفت و من جواب بخصوصی براش نداشتم و همیشه این سوال ها رو دوباره دوباره ازم میپرسه .
(اول بگم خودش روزه میگیره و نماز هم میخونه)
چند تا از سوالای ابتدایی و خیلی سادش ایناست . دیگه وارد بحث خدا و دین و اینا نشیم بهتره :)
میگه که تو فکر میکنی واقعا برای بدنی که به آب نیاز داره ،توی گرما و تعریق زیاد ،اونم 16ساعت ، تو دمای 55 درجه خوزستانِ سوزان روزه سود هم داره؟
یا میگه، مگه نه که میگن نماز بخونین ، حرکات توی نماز ،برای جسم و روح انسان مفیده و یا گوشت این و اونو نخورید ، ضرر داره یا اینکه مردها طلا استفاده نکن و یاهزار هزار مورد دیگه ، و همه اینا برای سلامتی ماست، پس ملتهای مسلمان باید جز سالم ترین آدمهای رو کره زمین باشن ، که تا حالا هیچ وقت نبودن!
چرا؟