روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

423 زولبیا و بامیه

هنوز زولبیا و بامیه نخریدیم ، خو چه وضعیه؟؟؟؟

بابا سیزدهمه یعنی چی از همسری شاکیم

همسری چند روز پیش یه زبون و مغز گوساله خریده بود . حالا اموز گذاشتم تو زودپز که پخته شه دارم سرچ میکنم ادامه کار باید چیکار کرد ، آخه اولین باره دارم درست میکنم. تازه کلی ازش میترسم ، همسری شستش

422

همسری صبح رسید و اومد خونه مامان اینا دنبالم باهم رفتیم دفتر ،چون من دیروز اونجا مهمون بودنم مامان هم که بنده خدا یه سفره رنگارنگ واسه افطار چیده بود ،زنگ زدم خواهر هم خودشو رسوند

مامان هرچی اصرار کردکه سحر بیدارم کنه قبول نکردم ، الان دارم از زور گشنگی میمیرم بخوا،هیچی درست نکردم ، ساعت 6باید به مدت دوساعت دفتر باشم ،تازه همکارا مرخصین و دهن من سرویسه !

خدا من بریدم تو این ماه رمضون خدا.......

421

تبلتم 8 اینچه . سامسونگه 

با کیبوردش و اینا یک و هفتصد وخورده ای

اصلن سورپرایزی شد داستانش. همسری رفت بیرون و اومد دیدم دستشه.  

کلن نذاشت از نظرات دوستان بهره ببرم 

دوستش دارم چون سفیده :)

خودشم برام طلقشو زد

به اسم منهولی همش دست خودشه

همسری رفته تهران دیروز و امروز برمیگرده