روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

443

حسابی از وبلاگ خونی عقب افتادم ، کلن نمیدونم روزم چه جوری میگذره البته خودمونیم کسی که هر روز دوشیفت سرکار میره وقت اضافه نداره که  مدتیه به خونه پدرشوهری هم سر نزدم 

به خاطر اینکه خواهری باید حجاب داشته باشه یا تنها میرم خونه بابا اینا یا اصلن نمیریرم ، گرچه که همسری هم بدون من میره پیششون ، پریشب واسه یه کاری پاشد رفت بیرون ، هی نیومد هی نیومد آخرش زنگ زدم میگم کجایی ؟ میگه بهت نگفتم ؟ خونه ی مامانت اینام!!!!!!!!!

گفتم خوش بگذره

ولی کلن به خاطر مشکل خواهری میره اونجا ، همش هم به بحث و تبادل نظر میگذره ، من طاقت شنیدن ندارم ، وقتی تو جمعشون هستم کلی به شوهرخواهری بد و بیراه میگم !

دهه اول محرم هم اومد و رفت کلن محرم گردی نکردیم ،همسری که اهلش نیست من هم خونه نشین هستم فقط روز تاسوعا و عاشورا یکمی با مامان اینا رفتم هیئت دیدیم ، همسری هم که خودش تو هیئت مسجد محلشون بود..

هنوز لنگ لنگان راه میرم اعصابم از دست پام خوراب شده دیگه ، این پای من منو از مسافرت کیش فعلن انداخته بی ادب!



نظرات 8 + ارسال نظر
شیوا سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:25 ق.ظ http://mylovestories.mihanblog.com/

سلام.
بهترین وبلاگ های به روز شده رو لیست کردم می خوام شما رو هم اضافه کنم اگه تمایل داری به آدرسم بیا و از این فهرست برای تبادل لینک استفاده کن.
ممنون

bahar سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ق.ظ http://berangehmah.blogfa.com/

پات چی شده ؟
ایشالا زودی خوب بشه

والا از یه بلندی ب ارتفاع حدودن 1متر افتادم پایین :)

مژی سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:12 ب.ظ http://we-life.persianblog.ir

ای پای بی ادب:)
الهی بحق این ماه مشکل خواهری به ز.دی ختم بخیر بشه
این بلاتکلیفی سخت تره

بخدا همینطوره بلاتکلیفی آدمو میکشه
تو رو خدا مژی دعا کن عزیزم

آمارین سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:12 ب.ظ

پات چی شده خدا بد نده

بدمدل افتادم از رو یه سکو تو خیابون
شب بود ارتفاعشو ندیدم خواااهر

فافا سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:41 ب.ظ http://www.manonafasiim.mahtasin.com

یشالا زودی خوب بشی عزیزم
راستی هی میگفتی یه خبر خوب دارم میام میگم چی شد
از نی نی خبری نیست

ایشالا
چون خبره مربوط به من نیست فعلن نمیشه بگم بخدا ببخشید عزیزم

سیندخت چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:49 ق.ظ

ایشالا که پات زودی خوب بشه عزیزم...
خب چرا نمی ری پیش خواهرت؟ شاید نیازش به تو بیشتر باشه ها...

ایشالا عزیزم
والا اون همش شیفته همش بیمارستانه سیندختی
وتی میاد خونه میخواد استراحت کنه

دخملی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:54 ق.ظ

ایشالا پات خیلی زود خوب میشه عزیزم...
برای خواهریت خیلی ناراحتم... بلاتکلیفی خیلی بده...

اره دخملی بلاتکلیفی آدمو میشه
تو رو خدا دبت صافه براش دعا کن خانومی

سیندخت چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:55 ق.ظ

خصوصی
del

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد