روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

464

ساعت 12:40 میرسیم خونه ، در رو که وا میکنم یه بوی سوختگی به دماقم میخوره ، با عجله تو ذهنم مرور میکنم چی رو گاز داشتم؟ هنوز به نتیجه نرسیدم به آشپخونه میرسم و قابلمه ای که توش سیب زمینی و تخم مرغایی که صبح گذاشتم بپزه رو برا الویه ، جزغاله شده پیدا میکنم

کلی ناراحت میشم ، از خودم ، از کار دوشیفتم ، از استرسام ، از زندگی این مدلی .....

میگذره همسری وارد میشه و فقط نگام میکنه ، میگه فقط میترسم روزی بیایم خونه و زندگیمون رو سوخته ببینیم ،

یه ماکارونی به سرعت آماده میکنم و همسری بنده خدا سالادشو درست میکنه 

بین دوشیفت که خونه هستم ساعت 3 از ifilm "شوق پرواز" رو دنبال میکنم ، کلن من کانالای داخلی رو وقت نمیکردم دنبال کنم ، الان هرچی این شبکه عزیز پخش کرده و ارزش دیدن داشته و من ندیدیم و یبینم

خواهری کلی سوغاتی آورد برامون از مشهد تو این اوضاع بده مالیشون ، طفلی.

هنوز با دوستم پیاده روی صحگاهی رو داریم، سعی میکنم کم بخورم ولی کم نکردم 

بچه های وبلاگستان کجان؟ چقدر بی روح اینجا



نظرات 2 + ارسال نظر
hamed سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.kalkalbiato.blogfa.com

سلام دوست خوبم
به وبم سر بزنو اگه ب تبادل لینک موافقی خبر بده

فافا سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:38 ب.ظ http://www.manonafasiim.mahtarin.com

این چیزا برای همه اتفاق میوفته سارا جون بخاطر یه سوختن ذهنت رو درگیر نکن

قربون دوست گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد