روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

۸۴ الکی

الکی اومدم آپ کنم اخه حرفی ندارم 

تنهام ،دیروز دوتا از دوستام(همکارهای سابق) اومده بودن پیشم .بساط نخودچی خورون داشتیم درمورد محل کارشون اخه من فقط استعفا دادم ،اونا هنوز همونجا کار میکنن 

خلاصه روحیم کمی عوض شد 

 دوتا شون تازه ماشین گرفتن،خلاصه یکیشون شیرنی ماشینش روهم آورده بود 

ما ماشین نداریم امروز زنگ زدم به همسری گیر میدم که بیا از سفر کربلا بگذر(آخه ۳،۴سال پیش با دوستاش رفته)ویه ماشین کوچولو بگیریم(آخه هیچی هیچی که خرج نشه ،با هزینه ثبت ناممون ۱.۵ میشه دیگه)خلاصه گفتم و نوشتم براش تا ضمنی قبول کرده فقط این وسط نگرانیم مامان اینا هستن که با اونا اسم نوشتیم،آخه دوست داشتیم و دوست دارن که ما همراهشون باشیم  

دیگه همینا  

همسری گلم خیلی دلم واست تنگیده،روی ۱۰۰بار روزا رو میشرم ،آخه پس کی این شنبه شب میرسه دیگه؟

 

 

 

*این روزا آهنگ سکوت محسن یگانه رو زیاد گوش میدم دوستش دارم 

 لینک دانلود آهنگ سکوت محسن یگانه

۸۳ سردرد و بی حوصلگی

امروز همسری رفت  

دوشیفت دفتر بودم برگشتنی یه سردردی اومد سراغم ،اومدم خونه چایی خوردم ،از اون نقل خوشمزه ها که همسایه از ارومیه آورده خوردم ،از اون انگور شیرینا که قبل رفتن خریده بودی خوردم ،آخرش واسه خودم سوپ درست کردم که تا هواسم بش نبود ته گرفت البته شور هم بود و تند (تنهایی دیگه آدم حوصله آشپزی نداره ،گند میزنه)  

خودمو به خواب زدم ،اس ام اس دادم به دادش که امشب نیاد پیشم ،که اگه خواب بودم بیدارم نکنه،افاقه نکرد آخرش به استامینوفن کدیین پناه بردم،خداروشکر حالا بهترم 

اومدم  بگم که همسری نیست ،که تنهام ،که وقتی نیست دلم میگیره ،که دوستش دارم ،که فقط پیش اونه که آرومم، که دلتنگشم،که بدون اون نفس کشیدن برام سخته ،که...... 

 

 

*امروز مامان و بابا رفته بودن برا ثبت نام کربلا آخه قراره باهم بریم ،چند تا تاریخ مشخص کردن که باید یکی رو انتخاب کنیم ،یکیش میفته دو روز اول ماه محرم ،دومی حرکتش ششم محرمه ،سومی چهارمی فکر کنم تو ماه صفر هستن 

من که گفتم سومی باشه بهتره که تو دی ماه میفته