روزنگار تقویم زندگی ما
لحظه های ثبت شدنی.....روزنگار تقویم زندگی ما
لحظه های ثبت شدنی.....درباره من
سارا هستم .اینجا روزمرگی های منو و همسرم رو میخونید.
آشناییمون:۲/۲/۸۵
عقدمون:۱/۹/۸۶
ازدواجمون:۳/۱/۸۸
ادامه...
۳۲۵ گرونی بیداد میکنه خدا
هر روز تو این خراب شده از یه چیز جدیدتر دومتر شاخ رو سرمون درمیارم و تعجب و هیجان و آدرنالین بدنمون دیگه نیاز به رولرکوستر و این حرفا نداره که ....
گرونی رو گرونی ، فیل تر رو فیل تر ، حالا هم دلار 3450تومنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 
خددددددددددددا یه نیگا به اینجا هم بنداز خو
بخدا از فکر و استرس شبا خواب ندارم . اگه هم بخوابم انقدر خوابها و کابوسای وحشتناک از آینده و امروز میبینم که مثل الان از جنگ برگشتم !
اونوخت میگن آرامش داشته باشید ، استرس نکشید ، میوه و سبزیجات تازه بخورید و ....و ......و ......
324 پنجمین سال
خوب خوب نازنین من
نام تو مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب
بهتر از
تمام شعر های ناب!
نام تو اگر چه بهترین سرود زندگی ست
من تو را
به خلوت
خدایی خیال خود :
"بهترین بهترین من " خطاب می کنم ..
بهترین بهترین من !!
امروز سالگرد قمری عقدمون بوده (پنج شنبه 1آذر91)
عیدتون خجسته .
323
هم چهارشنبه پیش و هم دوشنبه این هفته ، که شب بعد از دفتر من و همسری به پیشنهاد من رفتیم یه سر به مامان اینا بزنیم ،با یه دعوای خفیف با مامان و خواهری ،که همسری هم متوجه نمیشد ،به پیشنهاد من سریعاً برگشتیم خونه.
نمیدونم چرا تا وقتی که پیششون نیستم دلم پر میکشه براشون ، ولی همچین که میرم از رفتنم پشیمون میشم.
خلاصه که بجز دومورد بالا همش خونه بودیم.
خونه پدر همسری هم بنا به دلایلی که همسری صلاح نمیدونه ، خیلی کم سر میزنیم. خودشون هم که هرگز و هرگز حتی یه مسیج هم نمیدن . هیچ وقت پیش نمیاد که تماس بگیرن و بگن امروز یا فردا یا فلان روز برا ناهار یا شام پاشین بیاین. اگه همسری یه سر رفت پیششون و بشون گفت که میخوایم با سارا فردا بیاین یه سر اینجا ، بهش میگن برا ناهار بیاین که از 100بار شاید 1 بارشو قبول کنیم. به قول سالی تاک جل الخالق بر این روابط!
جایی که نمیریم ، تفریحی هم که نداریم ، احساس بیهودگی هم که میکنیم ،فقط هر روز و هر روز از وضعیت مم*لکت و دلهره آینده ، استرسامون بیشتر میشه .
