روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

۸۸

 

* با اینکه زمانایی که شوشو نباشه دوشیفت سر کار میرم و صبح از ۸ تا ۱ و بعداز ظهرها از ۴.۵ تا ۸ شب درگیرم ولی نمیدونم چرا انقدر حس بیهوگی میکنم 

تاحالا شده شما هم همچین حسی رو داشته باشین؟ 

دوست دارم برم باشگاه ،کلاس نقاشی ،کلاس رانندگی ولی متاسفانه وقت ندارم 

نمیتونم بذارم شوشو کسی رو بیاره دفتر و من دنبال این کارهام باشم 

آخه تو این فصل خودمون هم که میریم کار چندانی نداریم چه برسه که کسی رو استخدام کنیم و حالا حقوق هرچند کمی هم بهش بدیم  .

 

 

** یه مورد دیگه اینکه همش دارم فکر میکنم که داره دیر میشه ،داره زمان میگذره و من اون جایی که بایدتو زندگی بهش میرسیدم رو هنوز بهش نرسیدم و میترسم از گذشت زمان 

حس میکنم داره زمان میگذره و من تو زندگیم کار مهمی هنوز نکردم  

زمانم داره میگذره و نه بچه ای دارم(البته نمیخوام هنوز) نه کار خاصی هنوز تو زندگیم کردم 

شما هم این اضطراب گذشت زمان رو تاحالا داشتید؟  

  

*** باز یه مورد دیگه که ذهنو بدجور به خودش مشغول میکنه خرید خونه و ماشین و وسایل زندگیه نمیدنم چرا همش دارم فکرمیکنم این کارو کنم تا خونه دارشیم، این کار کنم ،اونو بخرم، اینو بخرم .

شما هم همین قدر به مادیات و تغییر دکوراسیون و خرید فکر میکنید؟  

نمیدونم این روزای پاییزیه که داره تو تنهایی میگذرهه منو این مدلی کرده البته نه این مواردو که گفتم اکثر اوقات همراهمن گاهی اوقات کمرنگ وگاهی پررنگ میشن 

 

نظرات 14 + ارسال نظر
مارال پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:22 ب.ظ http://sadafane.blogfa.com

عزیزم
همه ما گاهی اینجوری میشیم. اگه خونه دار باشیم که فکر میکنیم وقتمون بیخودی هدر میره و ا گه بریم سر کار گاهی دچار روزمرگی و خستگی میشیم. این تنهاییا هم خب بی تاثیر نیست.
اما فکر مادیات بودن (البته تا جاییکه به آدم دیگه ضرر میزنه فکرش) زیاد خوب نیست عزیزم. این مهمه که شما دو نفر همه تلاشتونو برای یه زندگی خوب میکنین. همه جیز به مرور و با سعیتون بدست میاد پس نگران دیر و زودش نباش.

ممنونم مارال جان از حرفات

بانو پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:21 ب.ظ

همه این حس ها می یاد سراغشون.. کارت رو کم کن.. اگه می تونی..
بزار یه کم خونه بمونی...
آرامشی که تو خونه هست رو هیچ کجا نمی تونی پیدا کنی..

مژی پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:58 ب.ظ

سلام عزیزم
این حس که سراغ همه میاد
به نظر یکمی از کار بزنی خونه بمونی بهتره
من توی اینجور مواقع با تمیز کردن خونه،آهنگ شاد و...........
خیلی به خودم روحیه میدم
باشگاه هم که عالیه
من اینو به عینه تجربه کردم
رانندگی هم که عالمی داره برا خودش خیلی عالیه
(البته عزیزم من قصد نصیحت نداشتما-فقط تجربیات خودم رو گفتم)

سلام
نه گلم دوست داشتم این ها رو بشنوم که پرسیدم بازم لطف کردی ممنونم

مهدیه پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:23 ب.ظ http://kalantar62.persianblog.ir

سارا جون این حس موقتی ... فکر میکنم خیلیا تو یه دوره هایی همش فکرشون به این وسائل درگیره ... که البته خودمم یکی ازون خیلیام...

جدی تو هم همین طوری مهدیه؟

خود خود شوشوت پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ب.ظ

سلام
پدرم دراومد یه کامنت برات با موبایل بذارم
صد دفعه اومدم بنویسم هر بار یه طوری شد ... بگذریم
اینا چیه که نوشتی ؟ بی ادب بی تربیت
همه اینا فقط وفقط یک چاره داره اونم رفتن به یک مسافرته که ایشالا میام باهم میریم شیراز و اصفهان .
تو هم دیگه اینطوری نباش بذار منم اینجا خیالم راحت باشه خانم گل
قربونت برم عزیزم دوست دارم

دست گلت درد نکنه شوشوی گلم
مرسی از اینکه به خاطر من به زحمت افتادی ببخشید
ذوق زدم کردی گلم
اخه اولین باره برام کامنت میذاری
ممنونم عزیزم
آره بیا تا باهم بریم گلم
بازم دوست دام
مراقب خودت باش
بوس بوس

آرزو پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ http://http://manoaghamon.blogfa.com/

سلام خانمی
منم یه مدتیه اینجوری ام...احساس پوچی می کنم...احساس می کنم به درد هیچ کاری نمی خورم...یه مدتیه دنبال کار می گردمو پیدا نمی کنم حالم بیشتر بد می شه.

اره بخدا ،خداکنه ،خود خدا حالمون رو بهتر کنه

▪•●اســـــمارتیـــــــــس●•▪ر جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ق.ظ http://rahaaa.blogsky.com/

منم ازین حس ها و نگرانی ها زیاد دارم
ولی راستش فکر کردن بهش جز اینکه آدم رو افسرده میکنه و انرژی رو می گیره خیلی فایده ای نداره
می دونی این خونسردی مردا به نظرم خیلی خوبه
به نظرم تو لان کارای مهم و مفید زیادی می کنی
مسیلویت خونه داری همسری کار بیرون ...
اینا کم نیست
تو داری تلاشت رو برا زندگیت می کنی
بقیه اش رو هم بسپار به خدا و فقط توکل کن
توکل آرامش میاره
آرامشی که راحت از دست نمی ره

ممنونم رها بهم قوت قلب دادی گلی

فهیم جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ب.ظ

سلام به نازنین ترین سارای دنیا :
سارا جون دوست گلم همه گاهی اوقات این جوری فکر میکنند . میدونی زندگی سخته بار حرف زور زیاده ولی باید تحمل کرد مطمئنم که چون دوتایی تون با هم تلاش میکنید در آینده نه چندان دور صاحب خیلی چیزا میشید باور کن . منم -که صبح ساعت ۷ میرم بیرون شب ساعت ۹ میام خونه فقط میخابم و حتی جمعه ها هم تا ظهر خونه نیستم و کلا یادم نمیاد اصلا خونمون چه شکلیه و با وجود اینکه همه میگن خیلی تو زندگی جلو تر تر از همسن و سالام هستم -بازم احساس میکنم خیلی تو زندگیم عقبم خیلی کارا باید میکردم که وقت نشده انجام بدم نگران نباش عزیز دلم همه کسایی که میخوان حصارای دورشونو بشکنن گاهی اینجوری میشن .تازه مطمئن باش مستر همسر هم همین نگرانیا رو در ابعاد وسیع تر دارن ولی به روی خودشون نمیارن که تو ناراحت نشی یه توصیه دارم برات جون دلم زندگی همینه که هست هرچقدر که حرص بخوری همینه حرصم نخوری همینه بذار راهشو بره تو ام حرص نخور پوستت خراب میشه نی نی که بیاد مامانش پیر شده .ببخشید که زیاد حرف زدم حلال کنید لطفا.دوست دارم بوس بوس .

وای فهیم
مرسی عاشق این جملت شدم؛زندگی همینه که هست هرچقدر که حرص بخوری همینه حرصم نخوری همینه بذار راهشو بره؛
تا حالا اینجوری به زندگی فکر نکرده بودم
ممنونم

نگی جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ http://dotabarayeham.blogsky.com/

همه به این چیزا فک میکنن... اما هرچیزی وقت و شرایط خودشو میخواد.. تو باید به زندگی خودت نگاه کنی ببینی اینایی که میگی واقعا کمبود و نیازه یا نه...

راست میگی

آمارین جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ب.ظ http://amarin.blogfa.com

خب من که سرکار نمیرم و عملا کار خاصی هم ندارم. خیلی وقتا احساس پوچی میکنم.

توی زندگی هم تنوع و تغییر دکوراسیونو این چیزا رو هم دوس دارم اما برای زمانی خوبه که به زندگیم فشار نیاد

آره بیکاری بیحوصلگی میاره

بازم شوشوت جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ب.ظ

سلام
کجایی عزیزم زودی بیا آپ کن ولی اینبار یه طوری بنویس که بفهمم حالت خوب شده

چشم آقای شوشوی نازنینم

مینا شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ق.ظ http://www.rozanehayam.blogfa.com

سلام خانمی راستش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون منم همچین بعضی وقتها اینطوری میشم ولی بعد با خودم میگم که چی ؟
همه چی داره روال عادی خودش رو طی میکنه انشاالله به تک تک خواسته هات هم میرسی عزیزم فکر خونه و ماشین و وسایل و این جور چیزا رو نکن به همه شون میرسی زندگی خودتو بکن و خوش باش . هیچ کدوم از اینها مث بگو بخند به درد آدم نمی خوره .
بی خیالی طی کن

مرسی خیلی خوشکل گفتی
اره راست میگی

الهه شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ق.ظ

من هم خیلی وقت ها این احساس رو دارم چون من هم بیشتر مواقع تنها هستم با اینکه یه پسر دارم بیشتر وقتم رو با اون میگذرونم ولی تنهایی من از جنس دیگه انگار که نصفه نیمه باشم این روحیه هم تو کارم و هم تو زندگیم اثر گذاشته امروز که کامنتت رو خوندم انگار حرف دلم رو زده باشی قیافم [:شد راستی به این نتیجه رسیدم که خیلی با کامنتت وابسته شدم چند روزی که نمی خونم احساس تنهایی میکنم گاهی با خوندن مطالبت روحیه ام عوض میشه شاد میشم امیدوارم از این لحظه تا اینده ی دور همیشه خبر خوش بشنوی تا این فکر های ناشی از تنهایی به سراغت نیاد

جدی؟
پس منم خیالم راحت باشه که خودم تنها این طوری نیستم
خانمی یه پسر داری وای چه خوب
یکمی بیشتر از خودت برام نمیگی؟
ایشالاد همیشه شاد شاد شاد باشی تو هم دوست جونم

آیدین دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 ق.ظ

ظاهرا اینجا جمع دوستانه و من غریبه نباید مزاحم بشم اما یک کلام بهتون بگم، بابا بیخیال اینقده سخت نگیر

نه تورو خدا چرا غریبه
اینجا ونه خودتونه راحت باشین
ممنونم به خاطر جمله آخرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد