روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

۱۰۹ در عزای شهدای کربلا

تاسوعا و  عاشورای حسینی تسلیت باد

۱۰۸ روزانه

خدارو شکر که پدر شوشو از بیماستان مرخص شدن و حالشون بهتره.  

 از دیروز هوای اینجا ابری و بارونیه و حسابی سرد شده  . 

امروز شوشو یه مشت خرید کرده تو بارون .آخی خیلی اذیت شده بود.آخه ما از قبل از مسافرت میشه گفت تقریبا خوراکی چندانی نخریده بودیم خلاصه شوشو امروز رفته بود بادمجون و کلم قرمز و فلفل دلمه و هفت کیلووووو هویج واسفناج خریده بود.که هویجا رو تو سینک ریختمو  گذاشتم خیس بخوره که راحت تر تمیز شه ،تا الان که شستمشون .گرچه تمیز بودن و گل و لای نداشتن، اخه به قول شوشو اینارو قبل از بارون چیدن!

اسفناجا رو هم که پاک کرده و شستونده و پختوندم تا فردا ناهار یه کاریش کنم .

ولی نکته مهم امروز ناهارمون بود که میرزا قاسمی نصفه نیمه بود چون تخم مرغ نزدم توش آخه فکر میکردم دوست نخواهیم داشت ولی مزه بادمجون کبابی محشر بود(نخورده بودم تا حالا چون این غذا تو جنوب و اطراف ما کمتر طبخ میشه)  

دیگه عصر هم که رفتیم عیادت پدرشوشو، برگشتنی هم رفتیم یه جا ماشین ظرفشویی دیدیم .خرید هم کردیم، نتیجه خریدمون ۲ تا مرغ که آقاهه برامون تیکه کرد و پفک مینو که بعد سالها دوباره خوردیم و شیر و پنیر زیره و یه دونه ترازوی ۵ کیلویی (آخه واسه بعضی شیرینیا لازم میشه) 

همین   

اینم کمی از اون هویجا

یه مقداری از هویج ها با همکاری شوشو اینجوری شدن:

 

 اینم که اینه دیگه:

الان شوشو رفتن با همسایه ها هیئت و محرم گردی و من تهنام 

۱۰۷ عکس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۱۰۶ محرم و پیتزا

این روزا اصلا حال و هوای محرم نداره.نمیدونم پارسال هم همین طوری بود یا نه (آخه نمیدونم چرا از پارسال خیلی چیزا رو یادم نمیاد .نه که سال اول زندگیمون بوده، فکر کنم ،تنها خاطرات دونفرمونو به ذهن سپردم) 

 

تو این روزا کمی دفتر خلوته و سرمون مثل تابستون شلوغ نیست و عصرا همسری خونه میمونه و که یا پای نت هستش یا کتاب پی دی اف میخونه. منم بعد از نهار میگیرم میخوابم وقتی هم بیدار میشم سر کامپپوتر دعوا و موکشون داریم 

بعدم که بلندش میکنم میره من وتو ۱ و ۲ رو نگاه میکنه.دوست دارم این روزا که همسری عصرا پیشمه یه برنامه بریزم و از لحظاتمون استفاده کنم ولی کار خاصی به ذهنمون نمیرسه، تازه زود هم شب میشه و هوا تاریک. 

راستی اینم عکس بیگ پیتزای دیروز ما که قولشو داده بودم: 

خداییش بزرگه هااا.اون ظرف سالاد رو با پیتزا مقایسه کنین 

  

 

بچه ها تو عکس بالایی نمکدون زرد روحی ها رو میبینید  

عاشقشونم البته سه تاست که دوتاش تو عکس اومده 

 

بچه ها نمیدونم چرا وبلاگستان سوت و کوره؟