هوا ابریه
دلگیره
دیشب هوا سرد بود ما هم سوار موتور برگشتی از محل کار، خواهری اس ام اس زد که اگه میشه بیاین پیشمون ، اوضاع همسرش از لحاظ روحی خوب نبود. دیگه رفتیم سر زدیم . خدا رو شکر بهتر شد
اومدیم خونه دیگه سمر تموم شده بود .بفرمایید شام هم نداشت . حالم به خاطر اوضاع خواهری گرفته بود . از جمیع جهات حالم گرفتس.
شاید به خاطر هواست و شایدم به خاطر استرسای کاری.
دیشب به همسری غر میزدم که چرا ما برخلاف هر سال ولنتاین نداشتیم ، اونم گفت من که میخواستم برات گل بگیرم ولی خودت نخواستی . راستم میگفت . منم که خونه نبودم چیزی آماده کنم برا سورپرایزش ما همیشه با همیم و تنهایی نداریم
دیگه دیگه ولی کمی دلخورم از خودم از این بابت.
همسری از صبح تو سرما و بارون ، دنبال شهرداری و پروتنه خونه افتاده واسه وام.
دیشب همن یه قلیه ماهیه مشتی پزوندم . کی بشه بریم خونه ....................
خدا رو شکر فردا جمعست و شاید و شاید استرالحت کنیم اگه باز برنامه ای پیش نیاد مثل تعطیلات قبل!
انشالله که اوضاع خواهری خوب بشه
چشم عزیزم عکس میگیرم برات
چشم عزیزم عکس میگیرم برات