نفسای آخر ماه رمضونه و یکشنبه و دوشنبه تعطیله ، بی هیچ برنامه ای جز خونه موندن و حوصله من و همسری به شدت سر رفتن.
چهارشنبه خاله ی مجردم دعوتمون کرد به صرف شام و خوش گذشت . رابطش با من همسری خوبه خدا رو شکر . البته تو این مدت همسری برا خونه خریدنش خیلی هواشو داشت و حتی دو سه تا چک هم بجاش داده بود.
اوضاع زندگی خواهری اصلا خوب نیست و ماجرا داره به جاهای باریک کشیده میشهو بازم همسری به شدت دنبال کاراشونه. ما که دیگه از خدامونه و همگی خسته شدیم از طرز زندگی این آقا!
برادری اومد امشب پیشمون که با همسری موتورشو تعمیر کنن که موندگار شد واسه خواب، حالا هم خط و نشون کشیده که منو سحر بیدار نکنین . گرچه که ما هم 4 یا5 شب یه بار پا می شیم واسه سحر.
*رتبه هفدم واسه ایران تو المپیک بی سابقست!
**حرصمون هم که با پوشش سریع و دقیق رسانه میلی بابت زلزله آذربایجان، اصلا درنیومد!
امیدوارم مشکل خواهریت حل شه
انشالله قضیه خواهری حل بشه خیلی ناراحت شدم