روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

313 بله برون

رفتیم عقد پسرعمو خوب بود ولی اصلاانتظار نداشتم این دختر رو انتخاب کنن، بنا به هزار دلیل !


حسابی برا بله برون خرج کرده بودن و هنوز یه جشن عقد تو تالار در راهه .محمد یه پسره و عموم نفسش میره و میاد ومیگه: "محمد". 


اونجا هرکسی من و خواهری رو میدیدن میگفتن :بچه 

دلم خیلی خیلی واسه خواهری کباب شد. همه زن و شوهرای جوون که با من و خواهری یا حتی بعد از ما ازدواج کردن تو خوبی و خوشی بودن خدا روشکر. و تقریبا همه یا بچه بغل بودن یا بچه تو دل!


دعا کنین برا خواهریم 



312 تنفس

اختصاصاً از طرف زنعمو برای بله برون پسرعمو فرداشب دعوت شدیم و گفتن به همه بگیم خودمون رفتیم ، چون به جز ما کسی رو دعوت نکردن :)

معضل همیشگی چی بپوشم ؟؟؟؟؟؟؟

دلم مسافرت میخواد خو ، اصلا مسافرت نه دلم میخواد چند روز از همه کس و همه جا بی خبر باشم ، گوشیمو خاموش کنم و به هیچ چی فکر نکنم ، دلم میخواد فکر نکنم!


311

این دو روزی که گذشت با جنگ و اعصاب سر یه چیز مزخرف با مامان گذشت . البته خوشحالی و تعجب رو هم در مورد نامزدی پسرعموی 66 هم اون وسطا بود آخه فهمیدیم که نامزدش فامیله و خیلی خیلی به نظر ما بهم نمیان!

شرجیای شهریور ماه ما هم از همین امروز شروع شد و حال ما گرفته شد شدید.....

دیروز اومدیم با همسری the artist  رو ببینیم که زیرنویسش کار نکرد. آیرون لیدی هم که تانصفه دیدیم و حوصلمون سر رفت و ولش کردیم

دوست داریم عکسای روزمره این روزا رو اینجا بذارم که دوباره وبلاگم عکسی بشه :)


***جدی برا بانوی دل مینوازد ناراحت شدم ف اصلا شوکه شدم . ایشالا زود زود خدا یه نینی ناز دیگه بهشون عطا میکنه