روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

روزنگار تقویم زندگی ما

لحظه های ثبت شدنی.....

424

بالاخره همون دوشنبه شب با همسری رفتیم زولبیاو بامیه خریدیم (وای یعنی این دغدغه ی منه واقعا؟) ولی شیره خیلی زیادی دارن ،خیلی دل میزنن حتما باید با چایی بخورم

تازه میوه مورد علاقمو هم میوه فروش کناردفتر آورده بود کلی خریدیم: هلوانجیری جان!!!

کلن از آلو ، چه زرد و چه قرمزش خوشم نمیاد حالا هی همسری میره به هوای ترشش میخره که با نمک بخوره، البته من که لب نمیزنم ،گاهی هم به مقصودش نمیرسه و شیرین ازآب در میان!!!!

امروز با همسری یه قیمه خوشمزه پزوندیم واسه افطار ولی انصافا 99 درصد کارشو همسری انجام داد

دارم حریم سلطان میبینم و با تبلت آپ میکنم :) بالاخره سلیمان زد ابراهیم رو ناکار کرد .کلن خیلی خیلی از خرم بدم میاد .هر باراین سریال رو میبینم کلی بد و بیراه نثارش میکنم،حقشه!