روز دهم فروردین شد
دیشب ساعت یازده دایی تماس گرفت که داریم میایم خونتون دیگه نگم چه جوری آماده شدیم ، فقط شانس اوردیم که به خاطر اومدن دوستام خونه تمیز و مرتب بود حتی میوه و شیرینی هم سر میز بود
جمعه مامان اینا با خانواده مادری رفتن واسه ناهار پیکنیک ، ما خونه پدرشوهری دعوت بویم ولی بعدش رفتیم و خوش گذشت شب هم برادرشوهری رو رسوندیم راه آهن و رفتن
تعطیلات دوست داشتنی عید هم نفسای آخرشه و داره تموم میشه
امشب مامان دختر و پسرخاله روو کلن خاله ها رو دعوت کرده واسه پاگشا
جدیدا عشق طلا پیدا کردم ، نه اینکه عشق طلا برای اسفاده ، عشق طلا واسه پس انداز . گرچه پول چندانی برای خریدش در بساط ندارم ولی تصمیم دارم کمترین پولا رو طلا بخرم :)
سال نو هم اومد. فقط احساس ما تغییر میکنه ...
ایشالا امسال برای همه سال خوب و پر از سلامتی و پول و شادی باشه
سریالای امسال همه طنزن تق و لق "پایتخت" و "خوب ، بد ، زشت" رو میبینیم
ولی کلاه قرمزی خداااااست ، بخصوص آقای ببخشید که صدای احسان کرمی رو داره
تیتروار پنجشنبه29اسفند ،بعدازظهرمزار مادر شوهری ، سال تحویل هم خونه پدر شوهر و سبزی پلو با ماهی
جمعه عیددینی خونه مادربزرگ پدری و عمه و عصرش هم تولد خاله بزرگه
شنبه خونه عمه های همسری صبح و عصر ، شام هم خونه پدرشوهر و بعدش هم عموی شوهری و قرعه کشی وام
یکشنبه رفتن خرید ، ناهار خونه مامان ، عصر هم با مامان اینا پارک خانواده و شب هم یه سر خونه پد شوهر
دوشنبه ساعت 8 بیدارششدون رفتن به یه جای سرسبز با خاله و دایی و کلی خوش گذروندن
دیروز هم صبح تا یک دفتر و بعدازظهر هم آماده شدن برای مهمونی شب که خانواده همسری بودن و برنج و جوجه شاممون بودن
الان دفترم و یه خونه ترکیذه منتظمه که برم دوباره کلی کار دارم