-
391 روزمرگیهای من
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 10:32
کار هر روزم شده :بیدار شدن ، آماده کردن صبحانه ی دو نفره ، رفتن به دفتر ،ظهر برگشتن به خونه ، ناهار ، چرت ، دفتر ، خونه ، یه شام حاضری یا بخوریم یا نخوریم ، خواب ، دوباره فردا و فردا و فردا و چشم انتظار روز تعطیل نشستن.......... خدا رو شکر میکنم، نمیگم زندگی تکراری شده ، نمیگم ارامش ندارم ، نمیگم بده و نمیگم خوبه....
-
390 روز آشنایی
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1392 19:06
امروز درست 7 سال از روز اولی که دیدمت میگذره همسرم دوم اردیبهشت 85 بود که برا ثبت نام اومده بودی دانشگاه ما، من 20سالم بود تو 27 . یادش بخیر چه روزایی بود چقدر من جووون بودم و سر زنده . چقدر خوب بودم . چقدر امید داشتم به آینده خدایااااااااااا باغ پیوند من و تو ، پره از عطر اقاقی فصل آشنایی ما، سبز خواهد ماند باقی همه...
-
389 My Favorites
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 19:57
شده تا حالا از بچگی از یه هنرپیشه ، خواننده، یا ........خوشتون بیاد و دیدنش همیشه براتون خوشایند باشه ، همیشه تو لیست اسامی فیلما دنبال اسمش بگردین ؟؟؟؟؟؟ اون آدم برای من " پارسا پیروزفر " هستش. همیشه احساس کردم خیلی با شخصیته ، خیلی گزیده کاره ، خیلی خوشکله!!!!!!!! اولین فیلمی که ازش دیدم "اعتراض"...
-
388 دندونپزشک
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 09:38
من تازه امروز بعد از سالها وبلاگنویسی نشستم پستهامو موضوع بندی میکنیم و چقدر سخته. روزا دارن از پی هم میگذرن ، یکشنبه که تعطیل رسمی بود ، منشی دندونپزشکم وقت داه برای همون روز ، همسری گفت :یعنی روز تعطیل هستن؟ تماس بگیر بپرس ، اشتباه نکرده باشه. گفتم اینا 29 اسفند بودن تو مطب ،حتما روزای تعطیل رسمی بجز جمعه ها میان ....
-
387 سال 91
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 10:02
همش میگم بیام از 91 و دستاورداش تو زندگیم بنویسم ، هی دل دل میکنم، خودمم نمیدونم سال خوبی بود یا نسبتاً خوب ... -تونستیم بالاخره پساز دوندگی های بسیار بالاخره دفتر رو به نام بزنیم -تونستیم دو تا ضمانتنامه 5 و 7 ملیونی بگیریم - تونستیم تو کار هواپیمایی یه مقدار جلو بریم - تونستیم بالاخره ماشین دار بشیم( که خیلی خیلی تو...
-
386 میلادتو
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 11:35
با ز کن پنجره ها را که نسیم، روز میلاد اقاقی ها راجشن میگیرد و بهار، روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است. همسرم 25 فروردین 92 روز میلاد تو بر من مبارکباد.....
-
385 زندگی پر هزینه !!!!!!!!!
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 17:35
از دیشب شروع کنم یه مدت بود مامان اینا فشارسنجِ دیجیتالی مادربزرگ پیششون بود ،چون جدیدن مامان فشارش زیاد بالا و پایین میشد، تو تمام جاها همراهمون بود، مسافرت ، دشت و دمن و...... که همسری گفت باید منم بگیرم و تو خونه داشته باشیم، دیشب از کنار یه تجهیزات پزشکی رد میشدیم 38 تومن داد که یه دونه معمولیش گرفت ، من مخالف...
-
384 آکواریوم و کانترآشپزخانه
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 11:08
بر اساس این پست همسری بعد از تلاشهای بی ثمر و کارکردن رو مخ من، بی خبرانه اقدام به احداث یه اکواریوم کرد!!!!!! تازه به خاطر اینکه این اکواریونم مذکور روی کانتر آشپزخونه ا بشه ، برای این اینجا کانتر خرید و الان در خونه سگ میزنه و گربه میرقصه !!!!!!! و همش میگم کا خوه تکونی نمیکردم ..............
-
383 بیمه
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 18:16
همسری به خاطر یه سری مسایل کاری ِشوهرخواهری ، رفتن تهران البته خواهری هم همراهشون رفته ، الان هم تماس گرفتم گفت کم کم داریم راه میوفتیم که برگردیم البته خوب شد cd دفتر رو هم برد و تحویل داد به هواپیمایی کشوری امروز سیندخت در رابطه با بیمه یه پست نوشته بود، همسری 5 یا 6 سال سابقه بیمه تامین اجتماعی داره ، حتی دریغ از...
-
382
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 11:02
مهمونی خیلی خوب برگذار شد ولی متاسفانه از غذاهای و سفره ی خوشکلم عکس ندارم ، کلاً اگه من عکس نگیرم تو خونه ی ما کسی نیست که از یه همچین چیزایی عکس بگیره ، و من از این بابت خیلی ناراحتم ، همسری میدونه من چقدر دوست دارم از همه چی عکس داشته باشم و نمیتونم گاهی جلوی ملت دوربین دست بگیرم ولی همسری میتونست اون شب به یه...
-
381 هفت سین ما
جمعه 9 فروردینماه سال 1392 17:37
از لحظه شروع تعطیلات آخر سال که ۲۸ باهشه تا سیزدهم ُ من از گذشت ثانیه ثانیش ناراحتم ُ نه که گم حالا داره همش خوش میگذرهف حس میکنم دیگه بعد از تعطیلات همه چی جدی میشه و همه به کار و زندگی قبلیشون مشغول میشن و دیگه رفت تا یه سال بعد که دوباره چند روز تعطیلی باشه پشت سر هم و هوا خوب باشه و همه بیکار باشن و بهااااااا ر...
-
380 روز شمار
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1392 10:53
سه شنبه بعد از خوردن سبزی پلوماهی و گذروندن سال تحویل و دیدن برنامه ویژه من و تو راه افتادیم به سمت خونه مادرشوهری و دوتا تراول پنجاهی عیدی گرفتیم بعد شام خونه مامان اینا رفتیم واسه شام بازم سبزی پلو با ماهی !!!!! و یه 50 و کیسه برنج ! که چون داشتیم قبولش نکردیم تو این قحطی برنج....... چهارشنبه یکم رفتیم خونه مادربزرگ...
-
379 چهارمین سالگرد ازدواج
شنبه 3 فروردینماه سال 1392 09:41
همسرم دوستت دارم همیشه و همه جا ، تا آخر عمرم چقدر زود چهار سال از زیر یک سقف بودنمون گذشت ..... اینم اولین سالگردمون تابلوی عروسی من و همسری :
-
378نوروز 92
چهارشنبه 30 اسفندماه سال 1391 17:08
سال نو مبارک لحظه تحویل سال :ساعت 14 و 31 دقیقه و 56 ثانیه روز چهارشنبه 30 اسفند 1391 هجری شمسی هجری شمسی
-
377 چهارشنبه سوری
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 19:27
چهارشنبه سوری مبارک برا ما که تو مطب دندونپزشک گذشت :)
-
376 یه پستِ 29 اسفندی
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 01:37
تا جمعه غرق بودم توی رنگ کاری و خونه تکونی و بشور و بساب ، همه ی خونه رو بجز قالیا توی لباسشویی گلم انداختم و همه چی برق زنان خارج میشد.همسری خیلی خیلی کمک کرد. نصف کارام مونده بود که خواهر شوهری تماس گرفت با همسر ،که برای مشکل کاریش بیا با هم بریم تهران ،منم خودم جلبک کردم و برای تحویل مدارکم به هواپیمایی شبانه باشون...
-
375 روزای آخرسال
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 17:19
کلاً من آدمیم که اگه احساس کنم از بقیه عقب افتادم تو چیزای کوچیک بخصوص دچار استرس میشم و این قصه این روزای منه، نه مثلا دانشگاه و کار و ..... نه ، مثلا توی خونه تکونی که الان اوضاع خونمون حسابی بهم ریختست و حالا هی شما بیاین بگین کارام تموم شده ، همه جا رو شستم، خونم بوی تمیزی و بهار میده ، به فکر چیدن هفت سینم ، اون...
-
374
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 18:06
هنوزم رنگ میزنیم ، چیه خو ؟ ما دو شیفت سر کار میریم ، چی کار کنیم خو ،طول میکشه وای ظهرا کلاقرمزی میده از شبکه دو، عاشقشم فکر کنم ماله 90 باشه خونم بهم ریختست حسابی ، همش خاک آلود ولی خوشحالم امسال همه شستیهای ظرف و ظروفی رو میریزم تو دیش واشر گلم! هیچی نخریدم ، نه لباس ،نه هیچی ، چند روزه تو خونمون نه رب داریم و نه...
-
373 رنگ میزنیم
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 17:45
از کجا بگم؟؟ یکشنبه (13 اسفند) با همسری دو تا کار داشتیم اهواز که رفتیم ولی هوا به شدت گرم بود یعنی یه چی میگم یه چی میشنوی ! خدا رو شکر هم آرم دفتر رو عوض ردیم و هم مدرک مدیرفنیمو گرفتم و همه تو میراث میگفتن وای چقدر زود همه مرحلو طی کردی و من هی بشون پز میدادم! فک کن من از اردیبهشت 90 دنال این مدرکم ... یه کار موند...
-
372
جمعه 11 اسفندماه سال 1391 18:17
روز عروسی دخترخاله(سه شنبه) تا ۱۱ دفتر بودکه همسریمنو رسند نه مامان اینا باری رنگ دوم روی موهام که متاسفانه پررنگ و مسی شدن!!!! اصلا دوست نداشتم اصلا ُ یه مقدار گریه هم کردم و اعصاب خودمو و مامان رو خرد کردم ُ عصبی بودم هم کار دفتر هم آماده نبودن واسه.... ک مامان زنگ زد ه همسری گفت برا سارا مواد دکلره بگیر . خلا صه تا...
-
371
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 18:51
دوست جونا اگه دلتون نمیخواد یادداشت بخونید ، از اول بگم که یادداشته....... از پنجشنبه شلوغ پلوغ بودیم منو همسری خیر سرمون خواستیم شروع کنیم به رنگ کردن دیگه که داره دیر میشه ولی چون وسوسه دیدن "من مادر هستم " ولم نمیکرد به خواهری گفتم 8ونیم منتظرتونیم برای رفتن به سینما که اتقاقن ایندفعه معطلمون نکردن اینم...
-
370 بازم آکادمی
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 10:57
منم آکادمی رو دنبال میکنم ، من از حذف ها ناراحت میشم منم جدی گرفتمش ولی چرا همه فکر میکنن رای ما تو آکادمی موثره؟ از پارسال که معلوم شد آوش و مهران و شیما با کانال "من وتو" به هر صورتی (که جای بحثش اینجا نیست )رابطه قبلی دارن ، همسری گفت که این برنامه مثل یه سریاله که سناریوش از پیش تعیین شده و ما بیننده...
-
369 اسفند
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 18:15
اسفند رو دوست دارم بی دغدغه ، بی فکر نمیشه که ، میدونم اسفندتون مبارک با کلی تاخیر از وقتی از ریدر همدیگه رو میخونیم بازار کامنتا دیگه داغ نیست و چقدر بد.... نه تو فکر مانتو و نه لباس جدید و نه خرید آجیل و نه هیچی نیستم ، خوب بابا مایه تیله نداریم خوووو فقط تو فکرم که خونه رو باید رنگ کنیم و حال ندارم وسیله جمع کنیم...
-
368 ولنتاین91
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1391 17:58
میگن ولنتاین 25 بهمنه !!!!! ولی آخه تو رو خدا یه نگاه به تقویماتون بندازین ، اصلا این روز تو تقویم ماها تعریف نشده که ، هر روزی که 14 فوریه بود اون روز ولنتاینه ! که امسال سال کبیسه هست و شده 26 بهمن..... اوکی پس ولنتاین فرداست و ولنتاینتون مبارک کادو نه میگیریم و نه میدیم ،فعلا البته
-
367
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 10:02
جمعه (20 بهمن) صبح مامان زنگ زد واسه ناهاربه صرف قرمه سبزی دعوتمون کرد، تا برفکای فریزرمون رو یخ زدایی و پاک کردم و همه چی رو راست وریس و دوش گرفتم 2 شده بود که راه افتادیم ، خواهری و همسرش هم بودن ، بعد از اون قرار داشتیم خونه عمو برای زایمان دخترعموی که یه دختر خوشکل به دنیا آورده به نام رها ومن که گواهینامه ندارم...
-
366 بودجه 91
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1391 19:07
چه بده که بعد از یکشنبه ی آینده که 22 بهمنه تا آخر سال دیگه تعطیلی وسط هفته نداریم ، مگه نه؟ چی کارا کردین واسه عید ؟ من که هیچی ولی نمیدونم گفتم یا نه تو آذر ماه که تهران بودیم ، و یه سر کرج رفتیم خونه برادرشوهری ، اونا هم رنگ پیکو کالر کار کرده بودن و خیلی خوب بود و قیمت مناسب . ما رفتیم که بگیریم اولاً کلی گرون شده...
-
365 ماجرای یک روز بارونی
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1391 11:47
دوشنبه چون پیش فروش داشتیم از صبح یکسره دفتر بودبم و من از شدت خستگی پای تپراک خوابم برد به گفته همسری 8ونیم ولی خودم یادمه بعد از 9 بود! بس که خوابیده بودم ، 7و نیم صبح پاشدم و همسری هم پاشد. از آش آبادانی که جمعه زیاد خریده بودیم گرم کردیم و حض بردیم جاتون خالی... ناهار خونه مامان دعوت بودیم به صرف یه قیمه خوشمزه....
-
364 زندگی ما
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1391 10:40
گاهی با خودم میگم ، بشینم تکلیفمو با خودم روشن کنم . هدف از زندگی چیه؟ چی دوست دارم؟برنامه ی سالهای آیندم چیا هستن؟ بچه میخوام؟نمخوام؟ درس؟کار؟ ....... نمیدونم، حقیقتاً نمیدونم.فکر میکنمو به هیچ نتیجه ای نمیرسم ، درس که خودم هیچ حالو و حوصلشو ندارم ، آخه با این اوضاع مملکت کار پیدا نمیشه ، نیاین بگین برا خودت درس بخون...
-
363 یه عاشقانه دلربا
شنبه 7 بهمنماه سال 1391 08:50
پنج شنبه دو تا از همکارا مرخصی بودن ، منوهمسری هم دفتر رو دودرش کردیم و موندیم خونه. دیروز پای بازی استقلال و پرسپولیس(ندیدم ولی مزخرف بود) ، زنگ زدم به خواهری ، همسرش جواب داد گفتم میوه و تخمه و اینا دارین؟ گفت :آره ، گفتم : پاشین بیاین اینجا. اومدن شام هم براشون قرمه سبزی خوشمزه پزوندم . خلاصه تا 12 پیشمون بودم. 12...
-
362 گرونی
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 09:04
عموی همسری تازه رفته تو خونه جدیدش و همچنین نوه دارشده و اتفاقاً بعد از داشتن 4 دختر ، این نوه ی اول پسره و خیلی عزیز..... دیروز برای این دو مناسبت پدرهمسری ما رو فرستاد دنبال کادو . به نوزاد نقدی میدن و برای خونه کادو . خوشبختانه تو خانواده همسری در همچن مواقعی پدر و مادر ها انقدر خوب به هم هدیه میدن که دیگه بچه ها...