-
418 والیبال، رمضان
شنبه 22 تیرماه سال 1392 19:26
من روزه نبودم این روزا . ایشالا از فردا ما هم روزه دار میشیم :) وای هوا خیلی گرمه.بخدا روزه داری اینجا خیلی ثواب داره.البته که تو این سالا و گرما به شدت از آمار روزه دارا کم شده، خوب انصافا تو گرمای 50 درجه یه نونوا یا بنا یا چه میدونم جوشکار یا..یا...خیلی های دیگه چطور باید روزه بگیرن؟ همسری یه روز روزه گرفت افتاد به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 تیرماه سال 1392 08:47
پست پایین :)
-
417 wishlist
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 19:56
همه هی ویش لیست میذارن تو وبلاگاشون منم یه چیزایی دوست دارم ولی خیلی هم آرزو نیستن ولی دوست دارم داشته باشمشون: 1)یه ماتیز یا mvm که مال خوده خودم باشم (اینو واقعاً ، جداً و حقیقتاً میخوام) رنگش مهم نیست : 2) یه تبلت سفید 3 ) یه میز چوبی وسط مبلی شیک و ساده بجای میز فرفوژمون تو پذیرایی مثل اینا : 4) یه کتابخونه جمع و...
-
416 رمضان92
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 19:15
ماه رمضون امسال هم رسید. روزگار داره با سرعت نور حرکت میکنه. چقدر ماه ها زود میگذره.با توجه به تغییر افکارو عقاید همسری ! امسال ظاهراْ تصمیم نداره روزه بگیره. کلن همش داره در مورد دین ،وجود خدا ، قرآن ،کائنات ، مذهب ، ..... تحقیق میکنه . خیلی دوست داشتم همپای من روزه میگرفت ولی نمیخواد ، من هم نه میتونم و نه میخوام که...
-
415 ناگت ماهی
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 23:00
از اینا خوردیم دیروز . برعکس انتظارم خوشمزه بودن
-
414
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 11:08
مامان دیروز زنگ زد گفت داریم با خاله اینا میریم لب آب برای آب تنی ، من که باید سرکار میرفتم ولی با همسری بعد از دفتر حدود 9 بود که بهشون ملحق شدیم. تا 10ونیم اونجا بودیم . باخاله ها کلی خندیدیم خوش گذشت یکی از خاله برگشته میگه چرا هر وقت عروسای فامیل نیستن همه با هم خوبیم و میخندیم ولی با حضور اونا همه تو قیافه میرن...
-
413 سوغات مکه
یکشنبه 16 تیرماه سال 1392 19:45
هی با خودم عهد میبندم هر روز آپ کنم، که نمیشه . دوست همسری که پارسال ازدواج کرده بودن، همرا بچه 5 ماهشون اومدن پیشمون!!!!! من فکر کردم با دوتا نوگل شکفته روبرو میشم، دیدم نه بابا اینا ره 5،6 ساله ی ما رو تو کمتر از 1سال رفتن!!! بچشون خیلی تپل و بامزه بود ، هوس یه بچه 5 ،6 ماهه کردم، مثلاً مال خواهرم باشه .خداااااا...
-
412 عکس
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 01:01
اینم خریدای ما ( کفشام خوشکله؟) اینم بساط من در کنار سیستم خونه
-
412 " google reader جونم"
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 20:16
بعد از چند سال رفاقت ، امروز بالاخره رفت پی زندگیش.... دوستت دارم گودر جون
-
412
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 12:13
بچه چرا اول جولای شد و گوگل ریدر نرفت؟ سرکار بودیم آیا؟ مثل جریان تموم شدن دنیا بود آیا؟ کلن این روزا حال و حوصله نوشتن ندارم.چراشو نمیدونم. ازمایش دادم ،70تومن، کم خون بودم ولی خداروشکر تیروییدم مشکل نداشت. نمیدونم شاید همه این بدحالی ها به خاطر قطع قرص روانپزشکم بوده . حالا امروز نوبت دارم . برم بپرسم ببینم . خبری...
-
411
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 19:37
سلام کلن من اگه نیام ،نباشم ، نیست بشم ، خوب نباشم ، بجز مژی هیچکی منو دوست نداره آیا؟ مژی بیا تو بغلم از 24 خرداد روز انتخابات تهوع و سردردم شروع شد و همچنان ادامه داره ، دکتر داخلی رفتم و برام آزمایش نوشته که هنوز ندادم گفت شاید بخاطر قطع سیتالوپرام باشه نمیدونم والا گفتم بیام بگم هنوز زندم، ولی کلن سلامتی مهم ترین...
-
410 "جام جهانی 2014"
سهشنبه 28 خردادماه سال 1392 22:27
رفتیم برزیل هورررررررررررررررا
-
409 افکار من
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 19:33
از جمعه حالم بد بود ُ تهوع و دلپیچه و نفس تنگی ، بالا خره دیروز با اصرار همسری رفتم دکتر . یه سرم با 5 تا آمپول توسط خواهری نوش جانم شد ولی مگه آخه دست خواهری درد هم داره به جرات میتونم بگم بی درد بود. بهترم ولی از استرسای کاری امروز کلن سردرد نامرد ولم نمیکنه دیشب خونه خواهری، به یه غذای حاضری مهمونشون کردیم . چرا...
-
408 بن بست فکری
شنبه 25 خردادماه سال 1392 10:54
نمیدونم والا بخاطر خاله پری هستش ، یا اوضاع گل و بلبل م م لکت! که من دیروز سراسر دپرس بودم. کلن احساس بیهودگی و همچنین بیچارگی مفرط میکردم رای که ندادیم چون دلمون نمیخواست و همچنین هیچکی رو تشویق به دادن یا ندادن رای نکردیم . ولی اکثرن به روحانی رای دادن، دیروز ولی کلن حواسمون به انتخابات بی تقلب بود ،برخلاف 4 سال پیش...
-
407
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 10:36
از دیشب همسری تو خودشه و کلی استرس داره ، خیلی ناراحتم براش ، همیشه اون منو آروم میکنه حالا خودش دچار مشکل زدگی شده دیگه،خوب با این اوضاع گل و بلبل بهش حق میدم. فارسی 1 از شنبه کلن سریالای جدیدی پخش میکنه ، منو همسری منتظر مدرن فامیلی هستیم گرچه که کلی از فصل یکش رو با هم دیدیم. خلاصه منتظر سریالای طنزشم ولی نمیدونم...
-
406
یکشنبه 19 خردادماه سال 1392 19:09
*کلن هر روز که میگذره بیشتر از شغلم خوشم نمیاد ، این تلقین نیست ، این حقیقته! هر روز منتظر لحظه ای هستم که تایم تموم شه و پرواز کنم به سمت خونه ، بخصوص شبا که میرم و جلوی تی وی دراز میکشم و با گوشی همسری نت گردی میکنم و تو خنکی خونه ، گوله میشم تو پتومسافرتی گل گلی آبیم، و ابداً به روزهام وکار فکر نمیکنم ، من بجز...
-
405 بلاگ اسکای عزیز و جدید
جمعه 17 خردادماه سال 1392 22:36
درسته دو روز دور از دسترس من و کامنت گذار هام بودی ، درسته نشد تو تعطیلاتی که همش خونه بودم چیزی این تو بنویسم ،ولی همیشه دوستت داشتم بلاگ اسکای عزیزم. تو مدتهاست که خاطرات من رو ،امن و دوستانه تو قلبت نگه داشتی ..... قبل از تعطیلات یه حرفایی شد با خواهری که که بریم طبیعت گردی ،که خبر رسید خواهری و همسرش با خانواده...
-
404 خنکای خیال
یکشنبه 5 خردادماه سال 1392 17:55
گاهی دلم میخواد مثل آمارین و نانازی و خیلی از دوستای دیگه کلی تعریف شیرین کنم و کلی حرف بزنم. روزایی که نمینویسم هی میگم برم اینو بنویسم ، اونو بنویسم ولی این صفحه رو که باز میکنم مخم میشه یه صفحه خالی. سریال کوزی گونی رو با همسری دنبال میکنیم و همچنین خرم سلطان رو . اون تپراک رو که سر و تهش رو هم آوردن مسخره ها...
-
402 گوشی
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 20:49
تو خونه ی پدری خواهری یه گوشی داشت که ماله خودش بود و مشترکاً ازش استفاده میکردیم تا وقتی که عقد کرد و ماله خودش تنها شد و من گوشی و موبایل و اینا نداشتم .20 سالم بود آذر 86 که روز جشن عقدمون و روز تولدم یکی بود ، همسری یه گوشی رو همون روز توی جشن سورپرایزانه بهم هدیه داد و من بینهایت خوشحال شدم ولی همون موقع هم این...
-
401 اشنای غریب
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 18:24
خبر خاصی نیست همون روزمرگی ها ،همون لحظات، همون اتفاقا. جشن عقد هم رفتیم و خوش گذشت جای همتون خالی. حتما شده تا حالا خواب یه نفر رو ببینید ، اونم از اول تا آخر شب ،که حتی به اون طرف جدیداً فکر هم نکرده باشید؟ ولی این یه نفر یه روزی برای من خیلی مهم بود ،رابطه ای با هم نداشتیم ولی دورادور میدونستیم از همدیگه خوشمون...
-
400
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 10:32
جمعه شب جشن عقد دعوتیم. کر کنم از اون بترکونا باشه. کلن بعد از عروسی دخترخاله که کلی منتظرش بودیم و به مولودی گذشت انگار عقده ای شدیم و دلمون یه عروسی باحال میخواد . گرچه ما ازاوناش نیستیم که لختی پختی تو هم قاطی بشیم ولی تو قسمت زنونه باز هستیم و آخرش هم با حجاب هستیم که آقایون تشریف میارن. خلاصه خداکنه جشنش باحال...
-
399 روزای گرم
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 18:36
اینجا که هوا گرمه و کلن کولر روشن میکنیم. هی میگید بهار و خنکای هوا و سرسبزی و توت و .....بابا به فکر ما خوزستانی ها هم باشید خو قراره یه تهران بیایم من و همسری یکی دو روزه که خیلی سختمونه و کار داریم ولی باید تو روزای آینده قورباغشو قورت بدیم گرچه کلی بزرگ و لزجه همسری سرمای بدی خورده ، هیچ دلم نمیخواد مریض بشه ،...
-
398 روزمره ها
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 11:13
از یه سایت اینترنتی برای خواهری یه لباس مجلسی خوشکل خریدم ، آخه این هفته عقد برادرشوهرش هست و میخواد بترکونه. وقتی رسید خیلی راضی بود و کلی تشکر کرد منم حسابی خوشحالم. میگه از صبح تا شب تو نت بودنت به یه دردی خورد بالاخره!!! جمعه خونه مامان اینا بودیم به صرف قورمه سبزی خوشمزه . پارچه روتختی که تو تعطیلات از لردگان...
-
397 خاکستری
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 11:23
همسری بردم دکتر اعصاب! تشخیص داد به شدت استرسی هستم و یه قرص کوچولو که باید نصفش کنم برام نوشت. اصلا ناراحت نیستم چون من استرس و اضطراب رو همیشه ی خدا با خودم داشتم و دلم میخواد این مشکل حل بشه ولی بگو که چقدر اون روز از دست همسری ناراحت بودم که برام از دکتر نوبت گرفته بود ولی بعد که آروم شدم و خوب فکر کردم به این...
-
396 سیاه
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:13
دلم به شدت گرفته ، تا حدی که انگار یه سنگ گذاشته باشن رو سینم این روزا هم از روند همون کاری که گفتم به تهران مربوط میشه اصلن راضی نیستم و هم از روابطم با همسر کلن این روزا همش در حال ریختن اشکم بعدازظهر توی اتاق تنها بودم به قدری گریه کردم تا خوابم برد ، توی خوب و بیداری خودمو میدیدم که دارم خودکشی میکنم و همش از خدا...
-
۳۹۵ عکس
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1392 08:41
ادامه مطالب لطفن : اول از همه توصیه اکید برای کسایی که بستنی پسته ای با روکش شکلات زعفرونی و پسته ی دایتی تا حالا نخوردن ، از دستش ندید: لباسی که تازه خریدم با قیمت عالی و کلی دوستش دارم : دو تا مانتویی که برای کلاسهای ۲۱ اردیبهشت به مدت دو هفته باید برم اهواز ( وای چقدر سخت) یه دونه مشکی و یه دونه سبز یشمی. وای خیلی...
-
394 گلایه
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 18:44
برای دفتر نیاز به مدیر فنی داریم ، خانم "مدیر فنی به اصطلاح !" امروز رفته تهران آزمون بده وبعد از کلی بدو بدو که براش کردم و سفارشات متعدد و ......امتحان رو رد شدن!!!!!!!!!! حالم گرفته شد رفته بقیه مدارکو تحویل بده که یه بار دیگه آزمون بده ، کلن به همه مدارکش گیردادن و گفتن تو نمیتونی مدیر فنی بشی و الان ما...
-
393 مادر من
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 20:04
من دختر خوبی برات نبودم ، میدونم ، هنوزم گاهی با کارهام ، با حرفام آزار میبینی و همیشه تو صبور بودی و آروم . دوستت دارم ، ایشالا سالهای سال باشی من خیالم راحت باشه از بودنت.........
-
392 دلمشغولی اردیبهشتی آقای خونه :)
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 15:11
برای اطلاعات بیشتر: تا الان دو تا ماهی آنجل ، یه دونه گرین اکات ، یه دونه کوسه ، دو تا دلقک ماهی یه دونه ماکرو تو این اواریوم کشته شدن . الان دو تا سیلوراسکات ، دوتا لب ماتیکی ، دو تا پوفر و یه لجن خوار داریم ، یه ماکروی بنفش رو پس دادیم.......... امروز جواب نهایی رو به شوهر خواهری دادن و کلن از کار اداری که داشت با...
-
391 اسپاسم
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 22:33
جمعه صبح بود که با صدای ناله های همسری از خواب بیدار شدم و در حال درد دیدمش ، یه طرفه خوابیده بود و نمیتونست تکون بخوره و میگفت کمرم به شدت گرفته. زنگ زد برادرش براش پماد گرفت و ماساژش داد و رفت. همچنان دردش ادامه داشت ولی ظاهرن کمی آرومتر شده بود که ظهر دوباره شروع شد ،به شدت داشت آه میکشید ، دیگه گرفتگی عضلاتش پخش...